امروز سه شنبه ۰۳/۲/۴

ارزشيابی هنری فرش دستباف ايران ضرورتی رو به فراموشی

فهرست مطلب

 البته در اينجا توضيح خاصی لازم است. به عنوان مثال عموماً گمان بر اين است که توازن نقوش فرش ارزش يک فرش را بالا می‌برد. به عبارتی توازن يک ويژگی مثبت است. اما اين نکته برای اين نتيجه‌گيری که ويژگی توازن الزاماً برای يک فرش حاکی از شايستگی است کافی نيست. برای اين که ما دريابيم که توازن نقوش در يک فرش امر شايسته‌ای است نيازمند قضاوتی هستيم که هيچ نوع روش برهانی مکانيکی را نمی‌توان جانشين آن ساخت. ما بايد بپرسيم که، آيا توازن موجود در اين فرش بجاست؟ آيا اين توازن با ديگر ويژگی‌های آن فرش در تضاد و تصادم نيست؟

در اين بخش توجه به يک نکته ضروری است. امور شايسته يا عموماً مثبت در دو دسته قرار می‌گيرند. اين امور «الحاقي» يا «تعاملي» هستند. مثلاً امور شايسته مربوط به يک چاقوی خوب (اعم از دسته خوب، ضد زنگ بودن، تيزی و ...) الحاقی‌اند. يعنی چاقويی که دارای اين ويژگی‌ها باشد بهتر از چاقويی است که اين ويژگی‌ها را ندارد. اما امور شايسته‌ای که ما در خصوص هنر مد نظر داريم از نوع تعاملی هستند. يعنی صرفاً کافی نيست که آن‌ها را الحاق کنيم يا بيفزاييم و به معنای بهتر بودن اثر باشد. ما بايد ببينيم که اين امور شايسته چگونه در کنار يکديگر قرار گرفته‌اند؛ که اين امر مستلزم قضاوت، ذوق و تشخيص است.

پس با اين شرايط، همين که فرشی را دارای ويژگی‌های غالباً مثبت، شايسته و پسنديده‌ بدانيم و آن را توصيف کنيم به اين معنی نيست که در نهايت درک و قضاوتی با يک ارزش هنری و زيبايی شناسانه از آن داشته باشيم. البته عکس اين موضوع هم می‌تواند صادق باشد.

 نقد هنری فرش دستباف فراتر از الگوهای کليشه‌ای

نکته چالشی درباره فرش دستباف که در آغاز بحث هم به آن اشاره شد عنوان «هنر- صنعت» برای اين پديده تاريخ کهن ايرانيان است که در بوته نقد هنری مرز و محدوده آن از صنعت به روشنی دريافت می‌شود. همواره ادعا می‌شود که هنر را نمی‌توان به نحو مکانيکی ايجاد کرد. يعنی قواعد حاضر و آماده‌ای برای ايجاد يک اثر هنری وجود ندارد. نکته‌ای که شايد بسياری از توليدکنندگان، طراحان و نقاشان فرش دستباف از آن غافل هستند و بيشتر به دنبال فرمول‌ها و الگوهايی ثابت در طرح، نقش، رنگ، بافت و ... هستند تا فرشی به اصطلاح هنری توليد کنند؛ و همين کوته نظری و صنعتی ديدن فرش دستباف به اين معنی که هنر- صنعت را به عنوان صنعتی و مکانيکی کردن سويه هنری فرش ترجمه می‌کنند باعث شده کيفيت و ارزش هنری فرش در ايران عليرغم توليد مناسب و بازارهای مختلفی که دارد ضعيف و کم رنگ‌تر از گذشته شود.

اين مسئله تا بدان‌جا پيش رفته که در نقد و ارزشيابی هنری هم به دنبال اصول کلی و ثابتی هستيم و غالباً فرش‌های برتر و دارای ارزش و مشخصات هنری را در مواردی همچون همخوانی با الگوهايی پسنديده و شايسته، بازارها و سليقه مصرف کننده جستجو می‌کنيم و از شايستگی‌های هنری آن غافليم. چيزی که توليد فرش ايران را بيش از هر چيزی ماشينی و دارای تفکری ماشين زده می‌کند.